۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

شروع دوباره

سلام....بعد از ماهها.....


از سه سال قبل که در وبلاگمو تخته کردم خیلی وقته مرتب ننوشتم....نمی تونم جمله هام رو مرتب کنم....ذهنم آشفته است..خیلی چیزا عوض شده....ولی شروع می کنم.....انگار همه چی اینجوری بهتر میشه....
.دوست ندارم آه و ناله بنویسم...چی بنویسم که ناله نباشه؟


می خوام برای شروع به همه لحظه های خوب امروزم فکر کنم...

به آفتاب گرم و قشنگ تابستونی امروز فکر میکنم...به همراه که همیشه همدمم هست.. .به دوستان خوبی که دور و برم هستند...به مامان و بابا......به چایی و بیسکویت عصر..به لوبیا پلوی نهار....به بستنی خوشمزه ای که الان خوردم.... به پیراشکی صبحونه که مزه پیراشکی خسروی تهران رو میداد....به باد خنکی که از پنجره میاد...به thank you letter آقای رییس....به تموم شدن هفته کاری و سه روز تعطیلی...به همه آهنگهای قشنگ دنیا....



نباید کم بیارم..... :)